آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان روزای عاشقی و آدرس rozasheghi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان روزای عاشقی اول مثل همیشه سلام سلامی به گرمیه ساندیوچ و بسردی اب هویج بستنی امروز اولین روزی هسته که باید تحمل کنم تا 7 روز اخه اقامون میخوان تنها باشن دوستم میگه مردا نیاز دارن بعضی وقتا تنها باشن منم قبول کردم ولی نمیتونم تمحل کنم ولی باید دست روی دلم بذارم و بهش اس ندم ولی نمیشه خو در هرصورت میمونم منتظرش . امروز روز 7هسته که دستم توی اتله دکتر گفته شنبه بازش کنم و باند بزنم خیلی درد میکنه ولی اقام ازم حالمو نپرسید ولی حق داره اخه اونم مریضه کاش بودم ازش پرستاری میکردم بخدا کاری میکردم یه روزه عالی بشه ولی خو نیستم حیففففففففففف. درکل هنوز سه چهار ساعت میگذره دلم براش یه ذره شده یعنی اونم الان حاله منو داره؟ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : عاشق
اول که سلام حالم بده. اول میگم چرا پست نذاشتم بخاطر اینکه پست قبلیمو که گذاشتم عشقم اومد خوند و ناراحت شد سوتفاهم شد ننوشتم تا الان اخه نمیخواستم ناراحت بشه . خیلی روزای خوبی بود به نظرم ولی اون همیشه دنیاش بامن جهنم بود .امروز نه دیروز بود ببخشید ناراحت شد گفتم میخوام برم عروسی ولی اخه چرا به نظرم احساس بهونه میگرده میدونی چرا اخه هرچی میگم هی بهونه میگیره و میره الان ساعت 10 قرصمو خوردم نمیدونم کی اثر میکنه سرم که گیج میره و حالت تهو دارم فقط اومدم حرفامو اینجا بزنم . من دوست دارم اگرم ازم دلخوری منو ببخش بخدا رفتم از زندگیت دیگه درم قفل کردم کسی نیاد ببرم دکتر اگه دیگه ندیدیم یه لطفی در حقم بکن ماهی یه بار واسم یه فاتحه بخون وقتی اونجوری که من توی سینت شبا میخوابیدم وقتی عشق جدیدت خوابید یادم بیوفتو برام فاتحه بخون اگرم نخوندی عیب نداره فقط یادم باشی کافیه . خیلی دوست دارم و داشتم تو بهترین شوهردنیا بودی مرد بودی هرچی میگفتم ولی برای من از مرد هم مردتر بودی عیب نداره ول کردی رفتی من دارم میرم دیگه نیستم تو فقط شاد باش خواهش با عشقت بیا سرمزارم نگو من کیم بگو یه رهگذر بود که ازم کینه به دل نداشته باشه برو پیش مریم و بهش بگو منو ببخشه دیگه نیستم . اگه هم نخواستی کاری کنی عیب نداره . فقط یادت باشه همیشه تو قلبمی و قلبمو اهدا میکنم به تو ازش نگه داری کنیا به ادازه کافی ترک خورده یه ترک عمیقم وسطش خورده مواظبش باش خورد نشه . خیلی دوست دارم و داشتم عشق اولم بودی و عشق اخرمی و عشق ابدیه منی همیشه در قلبمی منو ببخش خدانگهدارت سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : عاشق
بعضی وقتا خیلی از خودم بدم میاد خیلی از کارام از رفتارام از حرفام پشیمون میشم اخه چرا چرا چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا مگه دوسش نداری چرا باهاش بدرفتاری میکنی از خدا اخه چرا با حرف دیگران زندگیتو خراب میکنی از خودم خیلی بدم میاد تو عاشقی اره ؟؟؟؟؟؟؟؟ تو ادمی ؟؟؟؟؟؟؟؟ تو احق ترین ادم روی زمینی چرا عشقتو اذیت میکنی چرا ناراحتش کردی که حالا مجبور بشه بره سرکار شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : عاشق
امروز بد نبود نه خوب بود نه بد .توی مدرسه کلا بیکار بودیم ولی امتحان داشتیم .امتحان خوب بود کلیم تقلب کردیم الان ساعت 15:15 دقیقه نیم ساعت دیگه عشقم میاد خونه خدا زودبگذره شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : عاشق
بلههه اول که سلام امروز خداروشکر یکمکی خوب بود بعد از جنگ و دعوا و تو بگو و من بگم و گیسو گیس کشی بالاخره اشتی کردیم .ادرس وبمو دادم اومد خوند اونم بعداز هزار خواهش و تمناا خب حالا بعداز قهر کردن داماد گلمو بقلش کردمو کلی باهم بازی کردیم .تا اس داد و گفت بزنگ سریع دامادمو پرت کردم رو گوش باباشو رفتم تا با عشقم حرف بزنم ولی زود قط کرد گفت مامانم اومد اصن بذار ببینم چرا خودت نزنگیدی ها؟ خب بد نشو دیگه خوب باش خواهش . گفته که میخوام از امشب احساسی بهم داره رو نشون بده به منم گفت که نشونش بدم.چشم نشون میدم . خدایا بد نشه باز خوب بشه بشه مث گذشته اهااااااان داشت یه چیزی یادم میرفت امروز میخواست بره سرکار اخه الان کی میره سرکار تو الان باید بخونی برای کنکور .یه بغض سنگین روی دلمو از همه چیز و همه کس میترسم از اینده از ازدواج از اینکه خانوادم نذارن عشقم بد شه اخه مامانم عشقمو رفتارشو دیده و میگه نمیتونم به این ادم اعتماد کنم و دخترمو بدم دستش بخاطر رفتارش خیلی سرکوفت زد بهم تورو خدا ناراحت نشی باز بری خواهش من فقط حرفامو مینویسم اخه نمیتونم بهت بگمشون خواهش میکنم اگه اومدی بخونیشون کاری کن مامان بهت اعتماد کنه جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 17:58 :: نويسنده : عاشق
امروز پست اخرمو میذارم .پس گوش کن من دوست دارم خیلیم دوست دارم اینارو توی یه دفتره کوچیک نوشته بودم تا یه روز باهم بخونیمشون ولی قسمت نشد نوشتن داخل اینجا تا بیای بخونی .اومیدوارم بفهمی که چقدر دوست دارم و داشتم هرکار گذشتم رو ببخش اگه ناراحتت کردم یا هرچیه دیگه واسم تو یه معنیه دیگه بودی دوست داشتم و همیشه طرفدارت بودم ولی نشد که بهت ثابتشون کنم فقط منو ببخش و دوست داشتنمو باور کن .دوست دارم خداحافظ عشق ابدیم پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 10:38 :: نويسنده : عاشق
امروز معذرت خواهی کرد امروز برگشت و قول داد که بشه مث قبل
امروز 21فروردین 1392 رفتم ببینمش توقع داشتم برام یه شاخه گل یه کادو اصن یه دوست دارمه ساده بگه ولی نگفت اخمالو اومد و با گریه ازش جدا شدم اس داد ما بدرد هم نمیخوریم ما خشبخت نیستیم ما ما ما هزارتا حرف گفت اگه ارزش دارم بیا ببینمت گفتم نه ولی رفتم چون خیلی برام ارزش داشت ولی من براش نداشتم با گریه رفتم ولی نیومد دنبالم ارومم کنه بعد بره رفتم اونم رفت همه چیم انداخت گردنم اره صد درصد مقصر منمم که مراعات کردم که عشقمو با هزار کار نشونش دادم و نفهمید ولی من بخشیدمش و دوسش دارم و همیشه منتظرش میمونم اومیدوارم یه روز به اشتباهاتش پی ببره بی صدا میرم تا راحت باشه بدون حرف میرم دیگه کاریش ندارم شاید با کسه دیگه شاد باشه شادیه اون شادیه من پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 10:31 :: نويسنده : عاشق
از گذشته ها نگفتم از امروز میگم از روز که همه زندگیم نابود شد از روز که حتی فک نمیکردم بشه . امروز فرورین روز 3عید 1392روز که عشقم بهم اس داد که مانمیتونیم مال هم باشیم و خداحافظی کرد گفت دنیا باتو برام جهنمه گفت خر شدم تهمت زد خیانت کردم التماسش کردم گفتم خواهش میکنم ازت ولی... قرص خورد 8تا کلونازپام خوردم وسط اشپزخونه افتادم بردنم بیمارستان معدمو شستو شو دادن ولی او احوالی ازم نگرفت دارم میمیرم ولی اون هنو توی گذشتس هنوز کارارو میزنه تو سرم اخه چرا من که برات جونمم میدم من که برات هر کار میکنم چرا؟ بهم تهمت بی وفایی زد بهم تهمت بی معرفتی زد بهم تهمت خیانت زد اشکالی ندارم بی حرف میرم میرم که بودنم اذیتش نکنه ولی همیشه منتظرش هستم همیشه پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 10:26 :: نويسنده : عاشق
امروز تولدشه میخوام یه تولد مجازی براش بگیرم خداکنه خوشحالشه . پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 10:15 :: نويسنده : عاشق
تابستون خیلی باهم قهر میکردیم امروز میرم مدرسه مدرس سال اولم با دوستم سحر توی اول Aافتادم دوستم اول Cمامان اومد گذاشتمون توی یه کلاس فردا قراره برم ببینمش دم کلاس زبان یه کراوات براش خریدم خداکنه خوشش بیاد خیلی خوشحالم وای خداجوننننننننننننننننننننن
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 10:11 :: نويسنده : عاشق
![]() ![]() |